شبکه چهار - 5 اردیبهشت 1399

شورای عالی انقلاب فرهنگی" بر سر دوراهی(سنگ‌اندازی‌های درون حکومتی)

به مناسبت چهلمین سالگرد اعلام انقلاب فرهنگی دانشکده علوم قضایی - تهران ۱۳۹۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران و سروران عزیز سلام عرض می‌کنم. دوستان فرمودند که در حول و حوش وظایف و اختیارات شورای انقلاب فرهنگی و ضمانت اجرای مصوبات آن نکاتی تقدیم کنم. البته این در درجه‌ی اول وظیفه‌ی دبیر و دبیرخانه و سخنگوی شورا است که گزارشات خیلی کوتاهی بعد از هر جلسه داده‌اند. اما این‌که راجع به حدود مسئولیت‌ها و محدودیت‌های شورا یک گزارش تفصیلی داده بشود خوب است، با این‌که مخصوصاً خیلی ضرورت دارد که چهار دهه‌ی پیش این شورا ابتدا به نام ستاد تشکیل شد. معمولاً هم دوستان صدای بنده را در رسانه‌ها به عنوان یک منتقد نسبت به کارکرد و اختیارات و ضمانت‌های اجرایی شورا شنیده‌اند. این‌جا طبیعتاً یک گزارش رسمی از طرف سخنگویان شورا نیست. به عنوان یکی از اعضای شورا می‌گویم و اتفاقاً با استناد به گزارشی که خود شورا رسماً منتشر کرده که ما چه کارکردهایی داشته‌ایم و چه وظایفی داشته‌ایم عرض می‌کنم. طبیعتاً یک گزارش رسمی و اداری نیست. من بیشتر از این جهت این موضوع و بحث را پذیرفتم که استاد و دانشجو و دانشگاه بداند که در کنار خدمات و تلاش‌هایی که صورت گرفته چه چیزهایی را باید از این شورا مطالبه کند. رئیس شورا همیشه رئیس جمهور بوده و هست. اجرای مصوبات شورا با امضای رئیس جمهور صورت می‌گیرد و کل نهادها وظیفه دارند این مصوبات را اجرا کنند. یک مشکل همیشه این بوده که گاهی بعضی مصوبات با تأخیر امضا می‌شده و شاید مواردی هم باشد که امضا نشده باشد. ولی کلاً خیلی با تأخیر و سست بوده و علاوه بر آن چیزهایی که امضا و ابلاغ شده همگی اجرا نشده یا به درستی اجرا نشده است. گاهی اتفاقاتی می‌افتد که اصلاً خلاف صریح قانون است. حالا یک نمونه‌ای که در ذهن من آمد رئیس دانشگاه فرهنگیان است. وزیر یک نفر را به شورا معرفی کرد و شورا رأی داد. همیشه وقتی کسی معرفی می‌شود رأی می‌دهند. این شاید از نمونه‌های منحصر به فردی بود که شورا مخالفت کرد و در عین حال همین آقا که نسبت به ایشان من بحثی ندارم کل دوره‌ی قبل ریاست جمهوری تا چند ماه پیش یعنی بیشتر از چهار سال سرپرست همان دانشگاه بود. یعنی شورا رأی نداد ولی او را گذاشتند و فقط اسم او سرپرست بود. به جای رئیس اسم ایشان سرپرست بود و همان کارها را کردند. خب این خلاف قانون است ولی این دولت این کار را کرد. در دولت‌های قبلی هم مواردی را داشته‌ایم ولی این الان در ذهن من بود چون چند بار هم بحث آن شد. اما بحث بر سر این است که وقتی یک سری مصوبات به دست مجری می‌آید با این‌که نهادهای نظارتی و پاسخگویی همه روی کاغذ تعریف شده ولی اگر نخواهند اجرا کنند می‌توانند. می‌توانند اجرا نکنند و جایی هم محکوم نشوند و کسی هم کاری نداشته باشد. من تا الان یادم نمی‌آید که سازمان بازرسی کشور یا نهادی دیگر نظارتی به سراغ بعضی نهاد رفته باشند که بگویند چرا مصوبه‌ی شورا را اجرا نکردید. نمی‌دانم رفته‌اند پیگیری کنند یا اصلاً نرفته‌اند و رها کرده‌اند. این را نمی‌دانم. ولی بنا بر این بوده که این شورا قله‌ی تصمیم‌گیری برای مسائل آموزشی و فرهنگی کشور باشد. اصلاً این‌طور تعریف شد. حالا فرهنگ یک مرزی روی کاغذ دارد و بیرون هم تا حدی با سیاست و اقتصاد و سیاست اخراجی یک مرزی دارد ولی در بسیاری از مسائل کاملاً ارتباط و حتی تداخل وجود دارد. ولی حالا ما همان دایره‌ی خاص فرهنگی و آموزشی را به همان معنای خاص آن فرض می‌کنیم. اولاً شما بچه‌هایی هستید که اصلاً دهه‌ی 60 را ندیده‌اید. من جهت اطلاع شما فقط یک یادآوری بکنم که آن چیزی که به نام انقلاب فرهنگی نامیده شد را این‌طور نشان می‌دهند که انقلاب و نظام دانشگاه‌ها را تعطیل کردند در حالی که اصلاً قضیه این‌طور نیست. اصل قضیه این بود که این‌ها در سال 59 آخر ترم و ایام امتحانات در چند دانشگاه گروه‌های وابسته به تشکل‌های مسلح مثل منافقین و کوموله و دموکرات و فداییان که آزادانه در دانشگاه‌ها و سطح کشور روزنامه و مجله داشتند در کردستان و ترکمن‌صحرا و بلوچستان در حد ترور و عملیات مسلحانه تخریب به راه انداختند. فقط شما بدانید در آن چه که به نام انقلاب فرهنگی نامیده شد، درگیری‌ها را این‌ها شروع کردند و بچه مسلمان‌ها را در دانشگاه‌ها می‌زدند و بعد از درون اتاق فعالیت‌های دانشجویی این تشکل‌ها مسلسل و نارنجک بیرون آمد. فعالیت تشکل‌های دانشجویی آن‌ها به این شکل بود. مثلاً در کردستان سر می‌بریدند و ترور می‌کردند و هم این‌جا علناً مجلات همان‌ها را سر کوچه و خیابان و دانشگاه می‌فروختند و تکثیر می‌کردند. تقریباً اغلب دانشگاه‌های بزرگ ما هم اجازه‌ی این‌که درس و بحث بشود را نمی‌دادند و مدام درگیری بود. از یک طرف هم بین اساتید قبل از انقلاب کسانی بودند که اصلاً ساواکی بودند. از ساواک پول می‌گرفتند. فراماسونر بودند. بعضی از این‌ها به سرویس‌های جاسوسی وصل بودند. اصلاً بروید و اسناد لانه‌ی جاسوسی را ببینید که بعضی از این‌ها استاد دانشگاه و رئیس دانشگاه بودند و رسماً با «سیا» و «موساد» اسرائیل غیر از ساواک ارتباط داشتند. جریان‌های کمونیستی بودند، جریان‌های وصل به سرویس‌های جاسوسی بودند. ساواکی‌ها بودند. حضرت امام اول سال 59 یک صحبتی کرد و یک پیام نوروزی داد. چون کل سال 58 یعنی یک سال بعد از انقلاب را این‌ها مدام درگیری و اغتشاش به پا کردند. اصلاً چیزی به نام دانشگاه که کار علم و تحقیق کند و آموزش و پژوهش داشته باشد وجود نداشت و تقریباً همه چیز روی هوا بود. اساتید ساواکی و ضد انقلاب هم از قبل زمان شاه بودند که رسماً با انقلاب مبارزه می‌کردند و حتی از رژیم شاه صریح دفاع می‌کردند. باز کسی با عقاید این‌ها کار نداشت ولی این‌ها اصلاً درس نمی‌دادند. به جای درس این کارها را می‌کردند. حضرت امام در پیام نوروزی خود در اول سال 59 چند مطلب را گفت که یک بند از پیام ایشان این بود که بالاخره انقلاب نمی‌تواند وارد دانشگاه‌ها و حوزه و آموزش و پرورش نشود. انقلاب کف خیابان و مردمی بود. البته دانشجوها و دانش‌آموزها بودند ولی این نهادها مثل بقیه‌ی نهادها باید همراه مردم بشوند و در مسیری که مردم هزاران شهید داده‌اند حرکت کنند. حضرت امام آن‌جا اعلام کرد انقلاب باید خودش را در حوزه‌ی آموزش و پژوهش و فضای عمومی و فرهنگ عمومی در دانشگاه نشان بدهد. یک مورد این است که بعضی از اساتیدی که وابسته به رژیم قبل و سرویس‌های جاسوسی هستند باید تسویه بشوند. نمی‌توانیم هم انقلاب کنیم و هزاران شهید بدهیم و هم استاد ساواکی مرتبط با «سیا» داشته باشیم که ماسونی باشد و به سر کلاس بیایند. یک مورد هم این‌که دانشگاه تبدیل به یک محیط سالم بشود تا محصول دانشگاه خدمت به جامعه بشود. یعنی اصلاً فلسفه و کارکرد دانشگاه این است که مشکلات جامعه را حل کند. مشکلات علمی و عملی را حل کند. این دانشگاهی که برای ما ساخته‌اند تا زمان انقلاب بیشتر از این‌که مشکلات مردم را حل کند آویزان از مردم بودند و مصرف آن‌ها از تولید آن‌ها بیشتر است و کاملاً با توده‌ی مردم فاصله دارند و مردمی نیستند. یک قشر اقلیتی مثل اشراف درست کردند و کل جامعه باید خرج آن‌ها را بدهد و در انتها هم این به خارج بروند و زندگی بکنند. پس خدمت به این ملت و سازندگی و صنعت و کشاورزی چه شد؟ یک مورد هم در مورد حوزه‌ی علوم است که می‌گویند محیط باید سالم بشود که بتوان علوم عادی اسلامی هم تدوین بشود و وارد نظام آموزشی بشود که به طور ویژه‌تر در حوزه‌ی علوم انسانی خودش را نشان می‌داد. یکی، دو ماه گذشت و اواخر ترم سال 59 در خرداد شد. این‌ها درگیری‌های فیزیکی را در دانشگاه‌های مختلف ادامه می‌دادند. مثلاً مرحوم آقای هاشمی به دانشگاه تبریز رفته بود که صحبت کند و آن‌ها او را هو کردند و می‌خواستند اصلاً ایشان را بزنند. دانشگاه تهران درگیری شد. دانشگاه مشهد درگیری شد. آن‌ها بچه مذهبی‌ها را می‌زدند. یعنی دیکتاتوری برقرار کرده بودند و نمی‌گذاشتند بچه‌ها حرفی از انقلاب بزنند. یک دیکتاتوری خشن و روشنفکری چماقی داشتند و می‌زدند. تیغ موکت‌بری داشتند و تیغ می‌کشیدند. این‌ها یک سال قبل از جنگ مسلحانه انگار جنگ مسلحانه را دانشگاه‌ها شروع کردند. حضرت امام پیام داد که باید یک ستادی برای مدیریت آن‌چه که ما انقلاب فرهنگی می‌نامیم تشکیل بشود و این انقلاب فرهنگی چیزی نیست که برای یک روز و دو روز باشد. یک کارهای کوتاه مدتی دارد که باید فوری انجام بشود تا دانشگاه‌ها در مسیر علم و پژوهش و اسلام و انقلاب باشند و علائم صریح ضد اسلام و ضد انقلاب در دانشگاه نباشد. تسویه‌ی اساتید فاسد و وابسته هدف کوتاه مدت است. در میان مدت فعال‌سازی نهادهای دانشگاهی در مسیر خدمت به مردم قرار داشت. عمدتاً سپاه و جهاد و امثال این‌ها عمدتاً توسط همین بچه مسلمان‌های دانشگاهی تأسیس شد. بچه‌هایی که آن موقع در قالب انجمن‌ اسلامی بودند. اصلاً همین‌ها بعداً رفتند و سپاه و جهاد را راه انداختند. همین فرمانده جعفری از بچه‌های انجمن اسلامی دانشگاه تهران بود. از دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. ایشان از بچه‌های انجمن اسلامی آن‌جا بود. این نهادها را بچه‌های فعال تشکل‌های اسلامی و در دانشگاه‌ها انجمن‌های اسلامی ساختند. قضیه‌ی لانه‌ی جاسوسی و درگیری با گروهک‌های چپ و راست و منافقین در دانشگاه‌ها عمدتا روی دوش همین بچه مسلمان‌های دانشگاه بود که خودشان در انقلاب هم علیه رژیم شاه فعال بودند. حضرت امام دستور داد که ستادی تشکیل بشود و ضرورت دارد یک انقلاب فرهنگی صورت بگیرد و برنامه‌های کوتاه مدت و میان مدت و دراز مدت تعریف بشود. بعضی برنامه‌های انقلاب فرهنگی هست که ده‌ها سال طول می‌کشد و کار یک روز و دو روز نیست. بعضی‌ها کار روز است و باید سریع انجام بشود. بعضی هم چند ساله و چند ماهه انجام بشود. حضرت امام آن‌جا می‌گوید اقدام مؤثری صورت نگرفته. من دو، سه ماه پیش گفتم جلوی این وضعیت را بگیرید ولی توطئه همین‌طور ادامه دارد و من می‌ترسم فرصت از دست برود و دانشجوهای انقلابی و متدین به من پیغام بدهند که هیچ کار مثبتی نمی‌شود و این‌هایی که در دولت و حکومت هستند ترسو هستند و لیبرال‌منش هستند و اصلاً عرضه‌ی این کارها را ندارند و بعضی از آن‌ها اصلاً عقیده ندارند و بعضی از آن‌ها جرئت ندارند. اگر ما نتوانیم در این فرصت در دانشگاه‌ها یک تحولی را در جهت آرمان‌های مردم و انقلاب به وجود بیاوریم، اغلب کارفرماهای بی‌فرهنگی که از قبل انقلاب بودند هنوز در دانشگاه رئیس هستند. همان‌ها که تا آخر از شاه دفاع می‌کردند. این یک فاجعه است و اگر ادامه پیدا بکند این بهترین سرنخ برای نفوذ مجدد اجانب در دانشگاه‌ها است تا نگذارند دانشگاه‌ها آن مسئولیتی که در برابر مردم و جامعه و انقلاب دارند را انجام بدهند و این یک ضربه‌ی مهلکی به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است و نتیجه‌ی تسامح در این‌جا خیانت خواهد بود. این‌ها تعابیر حضرت امام بود. گفتند دانشگاه و حوزه یک شورایی تشکیل بدهند و جمعی از علما و فضلای آن‌ها که در مسیر انقلاب بودند یا هستند جمع بشوند. حالا بعضی از آن‌ها سوابق انقلابی داشتند و بعضی هم خیلی سوابق انقلابی نداشتند ولی با انقلاب بودند و در دانشگاه و حوزه به عنوان چهره‌هایی که حرف‌های اسلامی می‌زدند شناخته می‌شدند. گفتند این‌ها بروند و خط مشی فرهنگی را برای دانشگاه‌ها برنامه‌ریزی بکنند و رشته‌های دانشگاهی را یک بازبینی بکنند و تصمیم بگیرند که کدام رشته‌ها لازم است و کدام رشته‌ها لازم نیست. اگر رشته‌های جدید لازم است به وجود بیاید. این دانشگاه باید کارآمد بشود. باید بتواند مشکلات مردم را در مسیر ایده‌های انقلاب حل بکند و یک اساتید شایسته و نسل جدیدی تربیت بشوند که این‌ها بتوانند به جای اساتید قبل فعالیت کنند. البته خیلی از اساتید قبلی آدم‌های خوبی بودند و اغلب آن‌ها هم در دانشگاه‌ها ماندند. اما یک اقلیتی هم بودند که سازماندهی شده و فاسد بودند و مثلاً ساواکی بودند و به سرویس‌های جاسوسی وصل بودند و یا ماسونی بودند. فاسد الاخلاق بودند. حضرت امام گفت این‌ها را از دانشگاه بیرون بریزید. ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد و وظیفه‌ی آن هم این بود که اولاً برای تربیت استاد برنامه‌ریزی کند و افراد باسواد صالحی که بیرون هستند را برای تدریس جذب کند و دوم این‌که گزینش دانشجو را با توجه به وضعی که آن موقع بود سازماندهی کند و سوم این‌که فضای عمومی دانشگاه‌ها را مناسب انقلاب و تفکر دینی مدیریت بکنند و برنامه‌های آموزشی دانشگاه را به تدریج اصلاح کنند. از این قضیه هم گذشت و تابستان سال 62 حضرت امام دوباره یک فرمانی صادر کرد که ستاد را تقویت و ترمیم کنید و مسئولین اجرایی هم به ستاد بیایند. و الا یک عده آدم فرهنگی دانشگاهی و حوزوی آن‌جا بنشینند و حرف‌های خوب بزنند ولی ضمانت اجرایی نداشته باشد فایده‌ای ندارد. لذا حضرت امام گفت مسئولین اجرایی هم بیایند. نخست‌وزیر هم باید بیاید که به لحاظ عملی در رأس قوه‌ی مجریه است. وزیر علوم بیاید،‌ وزیر ارشاد بیاید و یکی، دو نفر دانشجو هم از بچه‌های جهاد دانشگاهی بیایند که فضای دانشجویی هم در شورا باشد و فقط فضای مدیریتی و اساتید نباشد. دانشگاه‌ها باز شد و دوباره سال بعد یعنی در پاییز سال 63 حضرت امام اعضایی را به ستاد اضافه کردند و دوباره تأکید کردند که حواس شما باشد که از فرهنگ بدآموز غربی باید خارج بشوید. این خروج طول می‌کشد و آسان هم نیست ولی ضروری است. اگر در همان تونل وحشت ادامه بدهید در انتها به بن‌بست می‌رسید. دوباره به دامن این‌ها بر می‌گردیم. ما باید از این تونل خارج بشویم. باید به روش علمی و مدیریت قوی تلاش کنید و فرهنگ اسلامی ملی و فرهنگ انقلابی را در نظام آموزش و پژوهش و فضای عمومی دانشگاه‌ها جایگزین کنید. حضرت امام آن‌جا می‌گوید من ساده‌لوحانه نگاه نمی‌کنم. برای تحقق بعضی از این حرف‌هایی که گفتیم باید سال‌های سال زحمت بکشیم. کار یک روز و دو روز نیست. نفوذ غرب ریشه‌دار و عمیق است. این‌ها نزدیک به یک و نیم قرن در این کشور کار کرده‌اند و فرهنگ‌سازی کرده‌اند و یکی، دو نسل تربیت کرده‌اند. خیلی سخت است که از این حالت مرعوب بودن و مجذوب بودن در برابر ارباب خلاص بشوند. هدف این است که انقلاب در سطح کشور بارورتر بشود. اگر بخواهیم در سطح کشور انقلاب بارور بشود باید این فرهنگ در دانشگاه‌های ما به تدریج نهادینه بشود. آن‌جا حضرت امام رؤسای سه قوه را اضافه کرد. یعنی دید این‌که نخست‌وزیر و دو، سه وزیر آمده‌اند باز هم کافی نیست. باید کل حکومت در عالی‌ترین سطح به این ستاد بیایند. و الا اگر دیگران تصمیم بگیرند و این‌ها دستور ندهند تا اجرا بشود چه فایده‌ای دارد. این‌جا بود که حضرت امام گفت باید رؤسای سه قوه به شورا بیایند. رئیس جمهور که آن موقع رهبری بودند، رئیس مجلس و قوه‌ی مقننه مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی و رئیس قوه‌ی قضاییه هم مرحوم آقای اردبیلی بودند. علاوه بر آن حضرت امام چند شخص دیگر مثل آقای مرحوم مهدوی کنی و همین‌طور وزیر آموزش و پرورش و سه، چهار چهره‌ی دانشگاهی را اضافه کرد. در زمان حضرت امام این کارها تمام می‌شود و بعد در زمانی که رهبری هستند ترمیم بعدی در سال 75 اتفاق می‌افتد. این گزارش را می‌دهم که ببینید از اول سه، چهار ترمیمی که شده همگی برای این بوده که این‌ها ضمانت اجرایی پیدا بکند. یعنی وقتی آن‌جا تصمیم می‌گیرید فوری اجرا بشود. سال 75 ستاد انقلاب فرهنگی تبدیل به شورا شد و به ترکیب آن هم اضافه شد. آن‌جا ایشان اعلام کرد که این تشکیل ستاد یکی از تدابیر حکیمانه‌ی انقلابی حضرت امام بود و نقش فوق‌العاده مهمی هم در حوزه‌ی امور فرهنگی دانشگاهی ایفا کرد و برکات زیادی داشت ولی کشور در سال 75 با سال 59 خیلی تغییر کرده است و خیلی جلو آمده و در حوزه‌ی سازندگی و تخصص و فارغ‌التحصیلان خیلی پیشرفت داشته‌ایم و محققان و نوآوران و مخترعان و اساتیدی تربیت شده‌اند. ما اساتید مسلمان اول انقلاب خیلی کم داشتیم. اساتید بد و فاسد هم کم بودند ولی اساتید انقلابی هم کم بودند. اغلب عادی بودند. ولی سال 75 به تدریج در حوزه‌ی اساتید و هیئت علمی بچه‌های انقلابی کم کم وارد شده بودند. آن‌جا ایشان اعلام کرد که ما باید وارد سطوح بالاتری از تخصص و علم بشویم و در رابطه با نیازهای کشور دانشگاه و پژوهشگاه‌های خود را یک گسترش عمیق کمی و کیفی بدهیم و کمیت دانشجویی بالا رفته و وظایف جدیدی پیدا شده است. حالا باید به علم که در سطح گسترش پیدا کرد و صد هزار دانشجوی زمان آخر شاه و اول انقلاب چندین برابر شده است، می‌دانید که الان این جمعیت چندین میلیون است. یعنی جمعیت ایران دو برابر شد و تعداد دانشجویان و دانشگاهی‌های ما به 5، 6 میلیون رسیده است. خب گسترش کمی واقعاً زیاد شده است. ملت ایران یک ملت باسواد است. زمانی که انقلاب شد بخش مهمی از ملت بی‌سواد بودند. الان ملت باسواد هستند. غیر از این‌که ما 5، 6 میلیون دانشگاهی داریم. دوم این‌که تربیت معنوی و هدایت فکری در دانشگاه‌ها باید کاملاً جدی گرفته بشود و فقط تخصص علمی نباشد. باید روح تعهد به دانشگاهی‌ها اضافه بشود و باید برای این شروع به برنامه‌ریزی جدید و جدی بکنیم که هر کسی به فکر خودش نباشد و بگوید فقط بار خودم را ببندم. باید بار ملت را ببندد. ایران باید رشد کند. غیر از این‌که هر کسی باید مشکل خودش را حل کند، مشکلات ملت را هم حل کند و ایران رشد کند. آن‌جا اعلام شد که یک تدبیر بالاتر و تلاش وسیع‌تری لازم است و یکی هم اعلام جهاد ملی علیه بی‌سوادی شد که ما کاری کنیم بی‌سواد در ایران به صفر نزدیک‌تر بشود که با یک سرعت خیلی وسیع و کمیت بالایی هم این اتفاق افتاد. یک زمانی اصلاً در مبارزه با بی‌سوادی رکوردشکنی کرد. سال 86 شورا را مأمور کرد که باید چند پروژه‌ی بزرگ را سیاست‌گذاری کنید. یکی از آن‌ها نقشه‌ی جامع علمی کشور بود که این‌طور پراکنده نباشد که هر کسی در جایی یک دانشکده راه بیندازد. اصلاً انگار کسی از بالا نظارت نمی‌کند که ما در هر رشته‌ای چه تعداد دانشجو می‌خواهیم و چقدر باید پذیرش داشته باشیم و آیا اصلاً برای این‌ها شغل هست یا نیست. آیا کشور اصلاً نیاز دارد یا ندارد. آیا این‌ها اولویت دارد یا ندارد. این نقشه‌ی جامع یک مهندسی بشود که رشدهای پژوهشی علمی در آن چهارچوب مدیریت بشود. این بسیار حرف لازم و مهمی بود. یک نقشه‌ای هم طرح شد و فعالیت‌هایی هم شد اما حالا این‌که این نقشه چقدر از پس این مسئولیت بر آمد یا اصلاً این‌که چقدر اجرایی شده یا نشده، باید دبیر شورا و رئیس شورا گزارش بدهند. این بخش کار برای خود من هم سوال است. یک مأموریت دیگر این بود که ایشان بحث مهندسی فرهنگی را اعلام کرد. مهندسی فرهنگی به این معنا نیست که فرهنگ یک جامعه را کلاً می‌توان از بالا بخش‌نامه‌ای مهندسی کرد. فرهنگ عمومی در یک جامعه و فرهنگ تخصصی بخشی قابل مدیریت هست و خیلی از آن هم قابل مدیریت نیست یا اگر هست حکومت تنها مدیر آن نیست و در جاهای مختلفی مهندسی می‌شود. مهندسی فرهنگ فردی هست، خانوادگی هست، محلی هست، ملی هست، بین‌المللی هست، رسانه‌ای هست، یک بخشی هم در دست حکومت است. اما مهندسی فرهنگی به این معنا نبود که کل فرهنگ را به کلیشه‌های حکومتی تبدیل کنیم و مثل این باشد که مردم از خودشان اختیاری ندارند و منتظر هستند که به آن‌ها دستور بدهی که این‌ رفتار فرهنگی را بکنید. به این معنا نبود. معنای آن این بود که این هرج و مرج که اصلاً معلوم نیست فرهنگ عمومی و فرهنگ تغذیه و فرهنگ لباس و فرهنگ ازدواج و فرهنگ طلاق و فرهنگ رانندگی و خرده فرهنگ‌هایی که در جامعه هست بلبشو باشد و هیچ جایی نظارت و رصد نکند و مسئولیت نپذیرد. یک جاهایی فرهنگ به خطر می‌افتد و باید نیروی اضافه ببری. یک قرارگاهی باید رصد کند. حکومت که نمی‌تواند مسئولیت نپذیرد. دخالت در حوزه‌های خصوصی و در خیلی از عرصه‌های فرهنگ یا مطلوب نیستی ممکن نیست. اما در حوزه‌هایی که هم مطلوب و هم ممکن است تمام کشورهایی که یک مقدار در حوزه‌های مدنیت جلو رفته‌اند فرهنگ اجتماعی خود را مهندسی می‌کنند. آموزش می‌دهند و نظارت می‌کنند و تشویق‌ و تنبیه‌های مدنی و فرهنگی دارند و رسانه‌ی آن‌ها در این جهت است. باید به مردم آموزش داد. مهندسی فرهنگی به این معناست. یکی هم این‌که ایشان مأموریت داد نظام آموزش و پرورش کشور باید یک نوسازی بشود که مناسب با شرایط جدید و نسل جدید باشد. بالاخره آن موقع دو، سه دهه از انقلاب گذشته بود و این نظام قدیم آموزش و پرورش که از قبل از انقلاب بوده باید یک تحولی در ساختار و محتوا داشته باشد. این سه مأموریت را از جمله به شورا دادند که در این زمینه‌ها سیاست‌گذاری بکنیم. ایشان یک ترمیم دیگر هم کرد که معاون علمی رئیس جمهور اضافه شد. وزیر ورزش و جوانان اضافه شد. رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اضافه شد. در همان سال‌های 80 و 82 یعنی ده سال قبل از شورا مطالباتی می‌شود. یکی این‌که فعالیت‌های فرهنگی در کشور خیلی متنوع و پراکنده و گسترده است و باید به این‌ها یک سمت و سویی بدهید. پول کشور محدود است، وقت محدود است، تهدیدها از بیرون و از داخل متمرکز و جدی است، این باغ را نمی‌توان به امان خودش رها کرد تا علف هرز رشد کند و وسط ده خار دو گل هم بروید. بالاخره باید هرس بشود. باید آبیاری بشود. باید سمپاشی بشود. ما جای دیگری را در جمهوری اسلامی نداریم که چنین وظیفه‌ای را از آن بخواهیم و تنها جایی که مناسبت فرهنگی دارد و رئیس سه قوه هم آن‌جا هستند همین‌جا است و لازم است دستگاه‌های فرهنگی کشور این‌طور نباشند که هر کسی کار خودش را بکند. صدا و سیما به یک سمت نرود و آموزش و پرورش به یک سمت دیگر و آموزش عالی به یک سمت دیگر و سازمان تبلیغات به یک سمت دیگر برود و هر کس کار خودش را بکند. یک مهندسی بشود که این‌ها تدوین بشود و همه با هم هم‌جهت حرکت کنند. بالاخره این سیستم و حکومت است و هر کدام از اجزا نباید جدا از هم به یک سمتی بروند. ماشین حکومت باید هم‌نوا و درست عمل کند. خب این مطالبات،‌ مطالبات خوبی است. برای همه‌ی این‌ها هم ظاهراً عمل شده است. همه‌ی این‌ها نقشه شد و هزاران ساعت بحث شد و هزاران متخصص از داخل و بیرون چند ماه و چند سال راجع به کلمه به کلمه و خط به خط آن بحث کردند. اما در بیرون چطور است؟ همه‌ی صحبت و بحث شما بر سر این بود که بیرون و کف زمین چه اتفاقاتی افتاده است؟ بله، طرح‌ها خیلی خوب بوده، تلاش هم شده، تصویب هم شده ولی ما به ازای آن کجاست؟ یعنی اگر این‌ها را تصویب نمی‌کردید اوضاع با الان چه فرقی داشت؟ این‌ها را بگویید. البته در یک جهاتی فرق و تفاوت داشت اما خیلی جاهایی که باید تفاوت می‌داشت خود ما هم تفاوتی ندیدیم. مثلاً وقتی رئیس شورای انقلاب فرهنگی می‌آید بعد از 40 سال می‌گوید علوم انسانی اسلامی نداریم و این شکست خورده و اتفاقی نیفتاده و بعد که می‌خواهد مثال بزند می‌گوید فیزیک و ریاضیات مگر اصلاح‌طلب و اصول‌گرا دارد؟ یا این‌که اگر مثلاً یک قرآن در داشبورد ماشین بگذاریم، آن ماشین، ماشین اسلامی می‌شود؟ این‌ها که جوک است. این‌ها را باید در سایت‌های جوک بگذارند. چه کسی این حرف‌ها را گفته است؟ مسئله این است. مشکل این‌هاست. من راجع به فلسفه‌ی علم و جامعه‌شناسی علم و تاریخ علم 30 سوال می‌پرسم، اگر توانست جواب بدهد. بله، در کارهای اطلاعات و امنیت وارد هستی. اما در این حوزه‌ها اصلاً کاری نکرده‌ای. مطمئن هستم یک کتاب راجع به فلسفه‌ی علم نخوانده‌ای و الا این حرف‌ها را به این شکل نمی‌زدی. نه غربی‌ها را خوانده‌ای، نه نظریات فیلسوفان معرفت در جهان اسلام را خوانده‌ای،‌ نه مکاتب غرب را می‌شناسی و نه مکاتب شرق را می‌شناسی. همه چیز را باید به سیاست‌بازی گذراند؟ این توهین به هزاران دانشگاهی و حوزوی نیست که 40 سال است روی این قضایا فکر می‌کنند و مقالات قوی و کتاب‌های قوی می‌نویسند و این همه مجلات در می‌آید. هنوز ابتدایی‌ترین مسئله‌ی آن را مسخره می‌کنی. شما این را بدانید که در تمام این 30، 40 سال رؤسای اجرایی کشور در وزارت علوم و در وزارت ارشاد در جاهای مختلف یا این چیزها را نمی‌دانستند و نمی‌دانند، یعنی یک کتاب دقیق نخوانده‌اند، یعنی یک کتاب تخصصی در همین حوزه که علم دینی و علم غیر دینی چه تئوری‌ها و چه نظریاتی در غرب دارد و این‌جا چه چیزی مطرح است. من جلوی این‌ها می‌گذارم. نمی‌گویم جواب بدهند. اگر فهمیدند. من امتحان می‌گیرم. جلوی بعضی از این آقایان کتاب می‌گذارم و می‌گویم شما یک فصل این کتاب را بخوان تا از شما امتحان بگیریم. اگر تجدید نگرفت. بعد از 40 سال از انقلاب بیاید عمومی صحبت کند و مسخره کند و دست بیندازد و بگوید علوم اسلامی و علم اسلامی و غیر اسلامی چه هست. معلوم می‌شود شما در این حوزه‌ها دو کتاب هم نخوانده‌ای. اصلاً این‌ها بحث اسلام و غیر اسلامی نیست. فلسفه‌ی علم غرب را اگر کسی بخواند می‌فهمد. این حرف، حرفِ بی‌سوادترین پوزیتیویست‌های 150 سال پیش بود. یعنی باید سه قید داشت. یکی این‌که پوزیتیویست باشی، دوم کم‌سواد باشی و سوم این‌که 150 سال پیش زندگی بکنی. هر کدام از این سه مورد نباشد این حرف زده نمی‌شود. حالا حضرت امام این همه حرف زده و در انتها این‌طور می‌شود. رؤسای سه قوه در شورا شرکت نمی‌کنند. اصلاً این‌ها وظیفه دارند که بیایند و در آن‌جا بنشینند ولی نمی‌آیند. گاهی یکی، دو بار آمدند و یک تنش پیش آوردند و رها کرده‌اند و رفته‌اند. اصلاً مگر این چیزها شخصی است که اگر دلت خواست بیایی و اگر دلت نخواست نیایی؟ شما مأمور شدی و باید در این‌جا شرکت کنید و باید جواب بدهید. باید بگویید این مصوبات کجا رفت و چه شد. بخشی از بحث‌ها در شورا بحث‌های لفظی بوده است که من می‌گویم مگر انشا می‌نویسی؟ اما بعضی مصوبات شورا واقعاً مصوبات قوی و خوبی بوده است. کدام نهاد امروز یقه‌ی سه قوه یا نهادهای دیگر را می‌گیرد و بازپرسی یا بازرسی می‌کند که این مصوبه چه شد؟ چرا اجرا نمی‌کنید؟ حالا که اجرا نکردید این مجازات شما باشد. اصلاً چنین چیزی نیست. چرا؟ چون اجرا دست خود همین‌هاست. وزرا اگر بخواهند یک کاری را می‌کنند و اگر نخواهند هم نمی‌کنند. خب رهبری هم بارها تذکر داده‌اند ولی برخوردی نشده است. من نمی‌دانم می‌شود یا نه، شاید هم با زور نشود. ولی می‌خواهم بگویم حواس شما باشد که بارها حضرت امام گفت مصوبات این شورا کاملاً معتبر است. حضرت امام سال 63 که همان موقع بحث شد بعضی از مصوبات این شورا ممکن است با سه قوه تداخل داشته باشد، آن‌ها می‌گویند اگر چیزی باید اجرا بشود باید به مجلس بیاید و به قانون تبدیل بشود تا لازم‌الاجرا بشود و الا این‌که شما بگویید کافی نیست، حضرت امام اعلام کرد ضوابط و قواعدی را که شورای محترم انقلاب فرهنگی وضع می‌کنند باید ترتیب اثر داده شود. یعنی این شورا تشریفاتی نیست. آخر سال 63 حضرت امام این را گفته است. خود شورا هم مصوبه‌ای دارد که شورای انقلاب فرهنگی چنان‌چه که حضرت امام و بعدها در دهه‌ی 70 رهبری گفته‌اند، مرجع عالی سیاست‌گذاری، تعیین خط مشی، تصمیم‌گیری، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی، آموزشی و پژوهشی کشور در چهارچوب سیاست‌های کلی نظام است و مصوبات این شورا در حکم قانون و لازم‌الاجرا است. حالا هم در زمان دوره‌ی دوم احمدی نژاد و هم زمان دوره‌ی اول روحانی بحث شد که بعضی از مصوبات شورا با بعضی مصوبات مجلس یا سیاست‌های دولت ممکن است هم‌خوانی نداشته باشد. آن‌جا باز رهبری اعلام کرد اگر در یک مورد مجلس وارد شده و قانون گذاشته شورا وارد نشود. اگر در موردی شورا وارد شده و تصمیم‌ می‌گیرد مجلس وارد نشود. برای همدیگر حریم نگه دارید. البته ممکن است این هم یک ابهامات و مشکلاتی داشته باشد ولی بالاخره تکلیف را ولو موقت مشخص می‌کرد. چون به جای این‌که قوای مختلف به شورا بیایند و تجمیع بشوند و همه یک کار را بکنند، گاهی من احساس می‌کنم قوای مختلف به شورا می‌آیند تا سهم خودشان را بردارند. اتفاقاً تجمیع نشود و مواظب باشند که اختیارات خودشان کم نشود. کاری که می‌خواهند پیش برود. سال 86 رهبری اعلام کرد که تهاجم فرهنگی یک ابعاد جدید و پیچیده‌ای پیدا کرده و برنامه‌ریزی گسترده‌ای دارند و به طور هدفمند از ابزارهای جدید و روش‌های جدید استفاده می‌کنند. حالا آن موقع بیشتر ماهواره بود. برای مقابله با انقلاب وارد شده‌اند و شورا باید جبهه‌ی فرهنگی انقلاب را در کشور سازماندهی کند. شورا مأمور شد که جبهه‌ی فرهنگی انقلاب یعنی نیروهایی که در حوزه‌ی رسانه و فرهنگ و تبلیغ و به خصوص جوان‌های انقلابی به طور پراکنده کار می‌کردند را در سطح کشور شناسایی کند و سازماندهی کند، مرتبط کند، حمایت کند، هدایت کند و یک جبهه‌ی متحد قوی فرهنگی در سطح کشور ایجاد کند. خب حالا بپرسید. از مسئولین شورا بپرسید این دستوری که ایشان در سال 86 صریح داد که شورای عالی فرهنگی جبهه‌ی فرهنگی انقلاب را در برابر جبهه‌ی فرهنگی جریان معارض در سطح کشور ساماندهی کند و این یک رسالت فوق‌العاده حیاتی است برای مواجهه‌ی، یک، فعال و نه منفعل. نه این‌که تو بنشینی و آن‌ها کاری کنند تا بروی دفاع بکنی. فعال و هجومی. دو، مبتکرانه و نه مقلدانه. فعال و ابتکاری به مبارزه با تهاجم فرهنگی بروید. یعنی شما تهاجم فرهنگی بکنید. شورا این مسئولیت را پیدا کرد. به خصوص مراقب باشید موج مدیریت‌ شده‌ای برای ترویج فساد اخلاقی در کشور راه افتاده است. آن موقع ماهواره‌ها و سی‌دی‌های مبتذل خیلی کار می‌کرد. اصلاً یک وقت یک گزارشی در شورا دادند و گفتند چند میلیون سی.دی مجانی در دبیرستان‌های دخترانه و پسرانه در بعضی از استان‌ها تکثیر می‌شود. مجانی به آن‌ها سی.دی می‌دهند. الان سی.دی مجانی چیزی نیست. اصلاً سی.دی دارد از رده خارج می‌شود ولی آن موقع سی.دی چیز مهمی بود. تازه آمده بود. میلیون‌ها سی.دی مجانی و فیلم‌های سکسی و فیلم‌های عجیب و غریب تکثیر شده بود که کافی است یک بار ببینی. دیگر بعد خودش به دنبالش می‌رود. همان موقع‌ها حمله‌ی آمریکا به افغانستان بود و بمباران می‌کرد و نخست‌وزیر اسرائیل هم یک حرف قشنگی زد. به آمریکا گفت در افغانستان و کشورهای اسلامی بمب نینداز. بمب می‌اندازی و این‌ها کشته می‌شوند و کینه‌ای می‌شوند و هر یک نفر که می‌کشی چهار نفر اسلحه بر می‌دارند و جلو می‌آیند. چرا بمب می‌اندازی؟ سی.دی پورنو و سکسی بیندازید. هواپیماهای شما بروند و سی.دی بر سر آن‌ها بریزد. بروید دامن‌های کوتاه و لباس‌های لختی پخش کنید. این را نخست‌وزیر اسرائیل به آمریکا گفت. گفت اگر این کار را بکنید همین تعداد جوانی که در صحنه هستند کم کم شل می‌شوند و رها می‌کنند. روشن هم بود. بچه‌ای که به دنبال مواد و دوست دختر و دوست پسر و شراب و فیلم‌های سکسی افتاد اصلاً جهاد و شهادت و مبارزه و پیشرفت علمی و اختراعات و ابتکارات را نمی‌فهمد. این مأموریتی بود که به شورا داده شد. من می‌خواهم بگویم چه چیزهایی را از رئیس دولت‌ها و از رئیس مجلس‌ها و از رئیس قوه‌ی قضاییه‌ها و از ریاست شورا و از دبیرخانه‌ی شورا و از تک تک اعضا مطالبه کنید. البته اعضای شورا همه به یک اندازه اختیارات ندارند. بعضی‌ها اعضای حقیقی هستند و بعضی‌ها اعضای حقوقی هستند. اعضای حقوقی یعنی یک تشکیلاتی را در دست دارند و باید بیشتر پاسخگو باشند. اعضای حقیقی امثال بنده کاره‌ای نیستیم و اختیارات و بودجه‌ای در دست ما نیست. به عنوان یک شخص اعضای حقیقی نظر می‌دهند و در رأی‌گیری شرکت می‌کنند. همیشه هم رأی گیری می‌شود و اکثریت هر چه گفت.

-رأی برابر دارید؟

نه. لزوماً رأی برابر نیست. آن‌جا هم رأی‌گیری‌ها یک بخشی واقعاً علمی و نظری و شخصی و تخصصی است که اختلاف نظر زیاد داریم. ما آن‌جا از آدم‌های لیبرال مذهبی تا حزب‌اللهی سوپر حزب‌اللهی داشته‌ایم. منظور خود من نیست. من سوپر حزب‌اللهی نیستم. همیشه داشته‌ایم و الان هم داریم. بر سر همه چیز اختلاف نظر و رأی‌گیری می‌شود. این دموکراسی ما را کشته است. همه چیز دموکراتیک و رأی‌گیری است. بخشی از رأی دادن‌ها هم در یک موارد خیلی خاص لابی‌گری می‌شود. مثلاً من یادم هست بر سر قضایای دانشگاه آزاد خیلی از بیرون فشارها زیاد بود. لابی‌های سیاسی بود. گاهی لابی‌های نهادی صورت می‌گیرد. مثلاً یک مصوبه‌ای می‌خواهد به آن‌جا بیاید که در سرنوشت یک نهاد تأثیر دارد. این موارد هم هست. ولی عمدتاً اشخاص در آن‌جا اغلب فردی نظر می‌دهند. موارد خاصی هم هست که تیمی رأی می‌دهند ولی موارد خیلی محدودی است. در بعضی از مصوبات مساوی است و در بعضی از مصوبات آن نظر می‌چربد و در بعضی از مصوبات این نظر می‌چربد. بستگی به موضوع و زمان دارد و این‌که چه کسانی در جلسه هستند. این هم هست. بعضی وقت‌ها هست که در یک جلسه اگر 4، 5 نفر باشند یا نباشند سرنوشت مصوبه تغییر می‌کند و فضای جلسه عوض می‌شود. این را هم ما تجربه کردیم. یعنی گاهی 4، 5 نفر اشخاص اثر دارند. بعضی وقت‌ها واقعاً بعضی‌ها جرئت نمی‌کنند. مثلاً مخالف هستند ولی جرئت نمی‌کنند که بگویند. نه این‌که بگیرند و ببندند. ملاحظات است. بعضی‌ها هم جرئت می‌کنند و حرف خودشان را می‌زنند. این‌ها بستگی به شخصیت افراد و خصوصیات آن‌ها دارد. سال 90 دوباره رهبری به شورا اعلام کردند که این شورا در عرصه‌ی این تهاجم بسیار پیچیده و فراگیر فرهنگی جبهه‌ی استکبار باید مثل یک قرارگاه مرکزی عمل کند و سیاست‌گذاری‌های آن راهبردی باشد. دستگاه‌های فرهنگی تأثیرگذار کشور را هدایت کنید. یک جایی مثل قرارگاه مرکزی باشد که نهادها را مدیریت بکند. خب این در ظاهر باید می‌شد، چون رؤسای سه قوه بودند و نهادهای اصلی فرهنگی کشور هم بودند. رئیس کمیسیون بهداشت، کمیسیون آموزش عالی و کمیسیون ارشاد، کمیسیون‌های مخصوص مجلس هستند. رئیس مجلس هست، رئیس برنامه و بودجه و کسانی که کارهای مالی را در دست دارند در شورا هستند. رئیس صدا و سیما و دفتر تبلیغات هم هست. از حوزه چند نفر هستند. از دانشگاه اغلب چهره‌های دانشگاهی شناخته شده هستند. رؤسای سه قوه هم هستند. این حالت که وقتی یک چیزی را تصویب کرده‌ای و باید حالا جواب بدهی و جدول بگذاری و بگویی این مصوبه را ریز کرده‌ایم و 8 اقدام شده است. این‌جا هم تصویب شده است. حالا این 8 اقدام کجاست؟ ما چطور رصد کنیم؟ چه کسی پاسخ می‌دهد که این 8 اقدام آیا اصلاً انجام شد؟ چقدر انجام شد؟ البته نمی‌گویم انجام نشده است. خیلی از کارها عمل شده ولی خیلی هم نشده است. یکی از وظایف رهبری چیست؟ سیاستگذاری در حوزه‌ی فرهنگ و آموزش است. من این اشخاص حقیقی و حقوقی و رؤسای سه قوه را گذاشتم، این اختیار را به آن‌ها می‌دهم و این مسئولیت را از آن‌ها می‌خواهم تا این کارها را بکنند. یعنی در واقع شورای عالی انقلاب فرهنگی زیرمجموعه‌ی عالی‌ترین سطح نظام که رهبری نظام است تعریف می‌شود. سال 76 ایشان راجع به شورا بحثی کرد که مصوبات شورا لازم الاجرا است و این‌که هیچ کس در هیچ کشوری بی‌نیاز نیست از این که یک دستگاه متفکر جامعی باشد که به کمبودها و نیازها آگاه باشد و متصدی شناخت مسائل فرهنگی کشور و بحث و تصمیم‌گیری در مورد آن‌ها باشد و بعد این‌ها برای اجرا ابلاغ بشود. و الا در شورا تصمیم بگیرید برای عدم اجرا که تصمیم نمی‌گیرید. برای اجرا تصمیم می‌گیرد و چه شورایی بالاتر از این شورا باشد. تعبیر ایشان آن‌جا این است که می‌گوید همه‌ی دستگاه‌ها باید خود را موظف به اجرای تصمیمات این شورا بدانند. دیگر از این صریح‌تر چه کار باید بکند؟ سال 78 باز هم ایشان این تعبیر را به کار برد. سال 81 باز رهبری این تعبیر را دارد که مصوبات این شورا باید توسط دبیرخانه ابلاغ بشود. اجرای آن توسط رئیس جمهور باید تضمین بشود. یعنی رئیس جمهور ضامن اجراست. باید امضا بکند و ابلاغ بکند و خود رئیس جمهور باید پاسخگو باشد که این مصوبات شورا اجرا شد یا نشد. این آخرین جمع‌بندی است. رئیس جمهور ضامن اجرا و پاسخگوی مصوبات شورای انقلاب فرهنگی است. تعبیر ایشان این است که می‌گوید نه وزارت آموزش و پرورش، نه وزارت بهداشت و نه وزارت ارشاد نباید جرئت کنند مصوبات را اجرا نکنند. چون رئیس همه‌ی این‌ها رئیس جمهور است. هیچ کس نباید جرئت کند این‌ها را نادیده بگیرد. عین تعبیر صریح را ببینید که در آذر 81 رهبری در حضور خود شورا و در حضور رؤسای سه قوه می‌گوید مصوبه‌ی این شورا را باید دبیرخانه ابلاغ کند و آقای رئیس جمهور باید خودش اجرای آن را تضمین کند. یعنی نه وزارت آموزش و پرورش، نه وزارت علوم و نه وزارت ارشاد جرئت نکنند مصوبات را اجرا نکنند. باید حتماً اجرا کنند. رئیس جمهور ضامن است. ببینید ابهامی نیست. می‌گویند آقا جایگاه قانونی شورای انقلاب فرهنگی ابهام دارد. می‌گویند بحران مشروعیت دارد. می‌گویند بحران اختیارات دارد. هیچ بحرانی ندارد. نه بحران اختیارات دارد، نه بحران مشروعیت دارد و نه بحران هویت دارد. فقط بحران اجرا دارد. این‌ها جملات رهبری در 26 آذر 81 صریحاً این را گفته است.

-این بیانات رهبری ابلاغ حکومتی هم شده است؟

ابلاغ حکومتی چه هست؟ باید حتماً روی سر طرف بزنند و بگویند ابلاغ شد؟ این صحبت صریح رهبری است. رؤسای سه قوه نشسته‌اند، اعضای شورا نشسته‌اند و تلویزیون هم پخش کرده است. صریح ایشان در حضور آن‌ها می‌گوید باید اجرا کنید و رئیس جمهور ضامن است. چه باید بکنند.

-ثبت شده اما باید ابلاغ کتبی بشود.

حالا ابلاغ هم شده است. بهانه پیدا می‌شود. ابلاغ کنند می‌گویند گوشه‌ی کاغذ یک مقدار پاره بود. تاریخ شمسی زده‌اید و قمری نزده‌اید. بعد می‌گوید تاریخ میلادی هم باید بزنید. بهانه زیاد است. حالا دقت کنید. رهبری استدلال هم می‌کند و می‌گوید ما این همه آدم‌های صاحب فکر را که یک ساعت از وقت آن‌ها کلی ارزش دارد برای چنین کار مهمی در یک چنین شورایی جمع کرده‌ایم و اگر مصوبات اجرا نشود معنا ندارد. مگر بی‌کار هستید که دور همدیگر نشسته‌اید. یعنی اگر به جای این کار آدم برود دور هم بنشیند و جوکی بگوید فایده‌ی بیشتری دارد. اقلاً یک انبساط روحی حاصل می‌شود. ایشان می‌گوید یعنی چه که شما را جمع کنیم تا این‌جا بنشینید و این حرف‌های مهم را بزنید و این موضوعات را بررسی کنید و بعد بگویید الحمدلله جلسه با خوبی و خوشی با تصویب چند مصوبه‌ی دیگر هم تمام شد. هر دو هفته یک بار جلسه تشکیل می‌شود آن هم باز اگر رئیس جمهورها بخواهند. فقط از سال گذشته تا همین الان باید 25 جلسه‌ی صحن رسمی خود شورا تشکیل می‌شد. حالا شورا‌های فرعی هستند، این برای شورای اصلی است که به نظر من دو هفته یک بار هم کم است. برای این کارها باید هفته‌ای دو جلسه تشکیل بشود. ولی در عین حال به جای 25 جلسه 9 جلسه تشکیل شد و سال هم تمام شد. ایشان می‌گوید من اصرار دارم که فکری بکنید. به نظر من بیش از همه تکلیف دبیرخانه و رجوع دبیرخانه به آقای رئیس جمهور است. این مسئله را تأمین کنید. همه‌ی مسئولان دولت باید وظیفه‌ی خود بدانند تا مصوبات را اجرا کنند. شما می‌گویید مجلس قانون‌گذار است. خیلی خوب. این‌جا سیاست تدوین می‌کنید. همه‌ی چیزهایی که لازم‌ الاجرا هست که قانون نیست. سیاست‌ها قانون نیستند ولی آن‌ها هم لازم الاجرا هستند. مصوبات دولت مگر قانون است؟ ولی لازم الاجرا است. بخشنامه‌ی فلان وزیر برای زیردستش مگر قانون است؟ قانون نیست ولی لازم الاجرا است. لازم نیست حتماً اسمش قانون باشد اما بی‌شک واجب الاجرا بودن نتیجه‌ی قانون را خواهد داشت. حضرت امام هم به این نکته توجه داشتند. ما هم گفتیم مصوبات این شورا در حکم قانون است. حضرت امام گفتند باید اجرا شود. باید اجرا شود یعنی چه؟ وقتی یک چیزی قانون می‌شود اسم آن را کنار بگذار. اصلاً به جای قانون، فانوس یا فانون بگویید. به اسم چه کار دارید؟ قانون چیست؟ آن چیزی است که باید اجرا بشود. حضرت امام می‌گوید این باید اجرا بشود حالا می‌خواهی اسمش را قانون بگذار یا نگذار. می‌گوید مگر دستور رئیس جمهور به وزرا مگر قانون است؟ ولی لازم الاجرا است و اگر اجرا نکنی عزل می‌شوی. مجازات می‌شوی. باز سال 90 ایشان می‌گوید شورای عالی انقلاب فرهنگی از نهادهای قانونی و قطعی نظام است و مصوبات آن لازم الاجرا هست. می‌دانید معنی این چیست که دائم تأکید می‌کنند؟ یعنی مدام در حکومت مقاومت است. مدام در حکومت تا عالی‌ترین سطح در برابر مصوبات انقلابی و اسلامی در حوزه‌ی فرهنگ و آموزش مقاومت می‌شود و الا چرا هر دو، سه سال یک بار تأکید می‌کنند؟ باز ایشان در سال 90 می‌گوید شورای عالی از نهادهای قانونی و قطعی نظام است. نمی‌گوید قانونی نیست. می‌گوید مصوبات آن لازم الاجرا است. تضمین اجرای مصوبات شورا حضور رؤسای سه قوه در این شورا است. می‌گوید چرا اصلاً رؤسای سه قوه را در این شورا گذاشته‌ایم؟ برای این‌که حتماً اجرا بشود. چون کل حکومت بین این سه قوه تقسیم شده است. به ساز و کار قانونی شورا احترام گذاشته بشود. مصوبات باید به سرعت ابلاغ شوند. من دیگر نمی‌دانم چطور باید گفت. این‌ها چیزهایی است که باید شما مطالبه کنید. ببینید امثال من در شورا دو یا سه یا چهار بار بگویم. نمی‌توان تا آخر رفت. آخر باید بلند بشوی و یقه‌ی همدیگر را بگیریم. این‌ها باید مطالبات اجتماعی بشود. باید دانشجو و استاد و اعضای هیئت علمی در دانشگاه‌ها بگویند چه شد. ببینید 23 وظیفه برای شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف شده است. تک تک این 23 وظیفه را باید مطالبه کنید. به خصوص از رؤسای سه قوه و به خصوص از رئیس شورای انقلاب فرهنگی که رئیس جمهور است باید مطالبه کنید. من فقط اجمال آن را بگویم که مطالبه کنید. یک، برنامه‌ریزی فرهنگی و علمی کشور، تدوین اصول، اهداف و سیاست‌های آن، نقشه‌ی مهندسی فرهنگی کشور و این‌که دائم باید روزآمد بشود. یک نقشه برای همیشه نیست. شرایط تغییر می‌کند. دو، نقشه‌ی جامع علمی کشور باید تدوین و اجرا بشود. الان یکی از مشکلات چیست؟ یکی از مشکلات بزرگ ما این است که چند میلیون فارغ‌التحصیل داریم که کار مناسب با رشته‌ی خود ندارند. ریشه‌ی این از کجاست؟ بله. از یک طرف افتخار است. شما یک زمانی باید دکتر را از بنگلادش می‌آوردی. همین الان نزدیک 20 هزار پزشک داری که می‌گویند ما بی‌کار هستیم. از یک جهت ما خیلی سریع جلو آمدیم و یک رکورد زده‌ایم. اما یک مسئله‌ی دیگر هم هست. سال‌هاست و شای از 15 سال پیش رهبری گفته که یک مهندسی علمی و نقشه‌ی جامع داشته باشید که ما در چه رشته‌ای چه تعداد دانشجو می‌خواهیم. مثلاً شما الان برآوردی دارید که چه تعداد وکیل، قاضی، بازپرسی، مشاور و کسانی که در دادگاه هستند، لازم است؟ برای چند نفر از آن‌ها شغل هست؟ حالا غیر از این‌که چه آموزش‌هایی باید ببینند. وقتی این‌ها را بررسی نکنی یا آن‌قدر کم خروجی داری که نصف دادگاه‌ها می‌گویند ما نیرو نداریم یا این‌قدر زیاد و با کیفیت ضعیف نیرو بیرون می‌فرستی که نه شغل دارد و نه به دردی می‌خورد. وقتی هم شما به بعضی از دادگاه‌ها می‌روید می‌بینید ما چقدر مشکل کارآمدی داریم. می‌بینید چقدر نارضایتی هست. به این سوال‌ها باید چه کسی جواب بدهد؟ وزارت علوم، دولت، مجلس باید جواب بدهند. شورای انقلاب فرهنگی کلیت آن را تصویب کرده که سیاست این است که ببینید در چه رشته‌هایی چه تعداد فارغ‌التحصیل در چه سطحی لازم داریم. اصلاً برای این‌ها در کشور شغل هست یا نیست؟ خب شما چند میلیون فارغ‌التحصیل درست می‌کنید. الان در خیابان‌ها همه دکتر هستند. وقتی رد می‌شوی اگر صدا کنی دکتر، ده نفر برمی‌گردند و نگاه می‌کنند. مجبور هستی با همه سلام و علیک کنی. سابق در کل خیابان یک دکتر هم نبود. الان شما مثلاً یک جا منتظر تاکسی ایستاده‌ای، کافی است بگویی دکتر یا مهندس، می‌بینی چند نفر بر می‌گردند. بگو آقای قاضی، آقای وکیل، می‌بینی چند نفر بر می‌گردند. نمی‌شود که نصف ملت وکیل و قاضی باشند. باید بگویی چقدر نیاز داری. کشورهایی که نظام آموزشی آن‌ها عاقل است از قبل می‌فهمند چقدر آدم برای چه کاری می‌خواهد. تو باید پژوهش و آموزش و پرورش خودت را با نیازهایت مناسب کنی. نه این‌که آدم با مدرک بیرون بریزی و بعد بگویی برای این‌ها کار نیست و باید یک کاری برای این‌ها پیدا کنید. نیست. جامعه این مقدار نیاز ندارد. حالا یک رشته‌هایی که شما هزاران متخصص فوری نیاز داری را نداری. مهندسی علمی، نقشه‌ی جامع به این معنی است. این را از شورا بخواهید. بگویید طرح شما به کجا رسید و بعد چه کسانی قرار بوده این را اجرا بکنند و چرا نمی‌کنند. سرنوشت ملت چه می‌شود. سوم این‌که طرح توسعه و تحول نظام پژوهش و تعلیم و تربیت تدوین شد. من دیگر عرضم را ختم می‌کنم. خودتان رجوع کنید. من فقط می‌خواستم از رو برای شما بخوانم. این یک جزوه‌ی آشنایی با شورای عالی انقلاب فرهنگی است که به نظرم در سایت شورا هم باشد. این را ببینید.

و السلام علیکم و رحمت الله.


هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha